با وجود بصیرتهای قابلتأمل در اندیشه فردید، نقدهایی نیز به اندیشه او وارد است. فردید اساساً مخالف فلسفه و هر نوع تفکر منطقی و استدلالی است و این درحالی است که در قرآن کریم جابهجا و به دفعات بر اهمیت استدلالورزی تأکید شده است. در باب حکمت تاریخ فردید نیز تردیدهای بسیاری مطرح است. فردید مبدأ تاریخ دیروز را یونان زمان افلاطون میداند و پرسشی که میتوان مطرح نمود این است که آیا پیش از آن دوره، تمام بشریت دردوره امت واحده پریروزی بودند و همه یکتاپرست و بدون طبقات و بهدور از هر نوع نفسانیت بودند؟! نکته دیگر اینکه تفسیر فردید از غربزدگی و جهانشمولی و تعاریف و تفاسیر مترتب بر آن، دعاویی است که او نمیتواند براهین مقنعی را جهت اثبات مدعاهایش در این باب اقامه کند و این نقطه ضعف بزرگی در منظومه فکری او بهشمارمیآید.