بومی کردن علوم اجتماعی یکی از مباحث مهم توسعه علمی در کشورهای جهان سوم میباشد که پیوند نزدیکی با تحولات حوزه جامعهشناسی علم جدید دارد. هدف مقاله حاضر این است که نشان دهد علم بهنجار یا عادی میتواند منجر به بومی کردن علوم اجتماعی شود. برای این کار ابتدا ادعاهای دو دیدگاه اثباتگرا و انتقادی (تاریخگرا) را درباره علوم اجتماعی توضیح دادیم و نظر آنها را درباره ضرورت بومی کردن علوم اجتماعی مطرح کردیم. معلوم شد برخلاف دیدگاه اول، در دیدگاه دوم بحث بومی کردن علوم اجتماعی یک ضرورت اساسی است. سپس چارچوب مفهومی تحقیق را، که نظریه انقلابات علمی توماس کوهن بود، بهطور خلاصه توضیح دادیم، تا معلوم شود دگرگونیهای تدریجی و انقلابیِ علمی و علم بهنجار یا عادی از نظر کوهن چه معنی و جایگاهی در پژوهشهای علمی دارد. آنگاه با اشاره به پنج بُعد اساسیِ کار تحقیق در علوم اجتماعی ـ یعنی انتخاب موضوع، انتخاب روش، اکتشاف، توصیف و تبیین ـ بحث بومی کردن را در هر بُعد از نظر رهیافت اثباتگرا و انتقادی مورد بحث قرار دادیم. این مباحث نشان داد که علیرغم اختلافات اساسیِ نظری بین دو پارادایم، وقتی عملاً اصحاب هر دو رهیافت وارد کار تحقیق جدی شوند، نتیجه فعالیت آنها بومی شدن علوم اجتماعی میباشد. بنابراین، مهم آن است که پژوهشگران هر دو دیدگاه دست به تحقیقات جدی و دقیقِ انتقادی زده و همه فرایند تحقیق را از انتخاب موضوع تا تبیین و نقد نظریه طی کنند.