در این مقاله دو پیشفرض اساسی حاکم بر هر پژوهش علمی یعنی ممکن بودنِ شناخت و معقولیت قانونمند پنداشتن جهان و اینکه قوای شناختی انسان قابل اعتماد است و انسان میتواند به شناخت از جهان دست یابد، بهعنوان مهمترین نقاط ریشهای تعامل دین و علم و حمایت ادیان از علم مدرن مورد بررسی قرار خواهد گرفت. نشان داده میشود که ادیان ابراهیمی هم به طریق نظری و هم در عمل در طول تاریخ پیشرفت علم، توانستهاند این دو پیشفرض اساسی را تبیین نمایند و در ناخودآگاه دانشمندان و دانشپژوهان بنشانند. سپس نشان داده میشود که طبیعتگرایی متافیزیکی از دادن تبیین مناسبی از این دو پیشفرض پایهای ناکام است.