هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر واقعیت درمانی بر کاهش اهمالکاری و افزایش خودنظمبخشی دانشآموزان بوده است. روش پژوهش نیمه آزمایشی است و جامعه آماری آن را، دانشآموزان دختر 16 تا 18 ساله دبیرستان دخترانه حسنیه (متوسطه دوم) ، منطقه 2 شهر تهران که در سال تحصیلی 94-95 مشغول به تحصیل بودند، تشکیل میدهند. برای انجام این پژوهش از روش نمونهگیری خوشهای و هدفمند و برای جمعآوری دادهها، از پرسشنامههای اهمالکاری تحصیلی اتکین (1982) و پرسشنامه خودنظمبخشی پنتریچ و دیگروت (1990) (MSLQ) استفاده شد. بر این اساس پرسشنامهها در بین 100 نفر از دانشآموزان مقطع دوم، سوم و چهارم دبیرستان، توزیع شد و سپس به روش نمونهگیری هدفمند، 30 نفر از دانشآموزانی که میزان بالای اهمالکاری تحصیلی و میزان پایین خودنظمبخشی، داشتند، انتخاب شدند و بهصورت تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل گمارده شدند. گروه آزمایش در معرض پنج جلسه مداخله واقعیت درمانی که براساس رویه WDEP طراحی شده بود قرار گرفت، اما گروه کنترل مداخلهای دریافت نکرد. برای آزمون فرضیههای آزمون تحلیل کواریانس چندمتغیره اجرا شد. نتایج نشان داد که مداخله واقعیت درمانی بهطور معناداری موجب کاهش اهمالکاری تحصیلی میگردد و همچنین میزان نمرات خودنظمبخشی گروه آزمایش بهطور معناداری از نمرات خودنظمبخشی گروه کنترل افزایش یافته است.