این مقاله در پی تبیین و ارزیابی دیدگاه تامس کوهن درباره گزینش نظریه در علوم طبیعی است. فیلسوفان علم براساس تمایز دوتایی مقام کشف/ مقام توجیه بر آن بودند که چون فرایند کشف نظریه قاعدهمند نیست، فرایند گزینش نظریه که مقام توجیه است ناگزیر باید قاعدهمند باشد؛ وگرنه عینیت و عقلانیت علم از کف میرود. اما تامس کوهن دلیل میآورد که فرایند گزینش نیز چندان قاعدهمند نیست؛ چون ملاکهای مشترک گزینش از قبیل دقت، دامنه، سازگاری، سادگی و باروری، کارکرد قاعدههای دقیق و سازگار و بسندهای را ندارند تا همچون برهان، گزینش واحدی را الزام کنند. کارکرد ملاکهای گزینش مانند ارزشهاست که اگرچه بر گزینش تأثیر دارند، اما آن را یکسره تعیّن نمیبخشند. وانگهی ارزشها به مداخله عوامل وابسته به زندگی و منش دانشمند راه میدهند و امکان اختلافنظر میان دانشمندان را گشوده میدارند. آیا کوهن بدینسان آخرین پایگاه عینیت و عقلانیت علم را ویران نمیکند؟ آیا او نسبیانگار یا ستاینده نابخردانگی است؟ کوهن هرگز چنین اتهامهایی را نپذیرفت.