دینداری، مفهومی انتزاعی، چندبُعدی و کثیرالاضلاع است که برای تحقیق علمی و سنجش تجربی باید به جلوههای مشاهدهپذیرش تحویل داده شود. مروری بر پژوهشهای تجربی انجامگرفته در خصوص دین و دینداری نشان میدهد که بهطور کلی دو نوع استراتژی را میتوان برای سنجش تجربی دینداری مشخص نمود. استراتژی اول، شیوه رایج و متعارف در عملیاتیسازی مفاهیم است؛ یعنی، تعیین و تشخیص ابعاد اصلی و سپس، تعیین و تصریح زیربُعدها یا مؤلفهها و در واپسین گام، ارائه معرّفها یا جلوههای مشاهدهپذیر برای سنجش تجربی. استراتژی دوم، معطوف به شناخت ساختارِ ابعاد دینداری است؛ یعنی، از توصیف ساده ابعاد دینداری فراتر رفتن و ارائه یک طرح تبیینی که ارتباط علّی میان ابعاد دینداری را مشخص نماید. قلیلی از دانشپژوهان حوزه دینپژوهی جدا از تعیین ابعاد مرکزی دین و دینداری به بررسی چگونگی نسبت این ابعاد با یکدیگر یا ارائه «مدلی مفهومی ساختاری از دین و دینداری» پرداختهاند. مقاله حاضر تلاش دارد ضمن تشریح چهار نوع مدل مفهومی ساختاری از دینداری، آنها را بهوسیله تکنیک آماری تحلیل کوواریانس ساختاری با دادههای حاصل از «پیمایش ملّی تدیّن اسلامی ایرانیان» مقابله داده تا میزان برازش تجربی هر یک از آنها ارزیابی شده و مشخص گردد که از میان این چهار مدل مفهومی ساختاری از دینداری، مرجحترین مدل از حیث تجربی کدام است.